دوم اينكه : مشاوره امرى است بدون ضرر كه هيچگاه باعث بدبختى انسان نمى شود، بلكه پشتيبان و كمك خوبى براى رشد و يافتن راه رستگارى است . پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) مى فرمايد:
(ما شقى عبد قطّ بمشورة ...).
(هرگز كسى از مشورت ، بدبخت نشد).
و نيز فرمود:
(لن يهلك إ مرؤ عن مشورة ).
(هيچ كس از مشورت ، به هلاكت نمى افتد).
و در توصيه هايش به اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) نيز فرمود:
(لا مظاهرة اوثق من المشاورة ..).
(هيچ پشتيبانى با اعتمادتر از مشاوره نيست ).
و نظير آن از على (عليه السّلام ) نقل شده كه فرموده است :
(... لا ظهير كالمشاورة ).
(هيچ پشتيبانى همانند مشاوره نيست ).
و نيز فرمود:
(المستشير على طرف النجاح ).(مشورت كننده در طريق رستگارى است ).
البته بايد توجه داشت كه بى ضرر بودن مشاوره ، مشروط به آن است كه مشاوره ، با تمام حدود و شرايطى كه بعدا ذكر مى شود انجام شود وگرنه مشاوره ، ضررش بيش از سود آن خواهد بود.
امام صادق (عليه السّلام ) در اين زمينه مى فرمايد:
(ان المشورة محدودة فمن لم يعرفها بحدودها كان ضررها عليه اكثر من نفعها ...).
(به درستى كه مشاوره ، داراى حدود و شرايطى است ، كسى كه آن شرايط و حدود را نشناسد و آنها را رعايت نكند، مشاوره برايش بيش از آنچه براى او سودمند باشد، مضر خواهد بود).
سوم اينكه : مشاوره همچون هدايت است كه از خطا و اشتباه و درنتيجه از پشيمانى و توبيخ و سرزنش ديگران جلوگيرى مى نمايد. على (عليه السّلام ) مى فرمايد:
(الاستشارة عين الهداية ).
(مشورت خواهى ، هدايت است ).
و نيز فرمود:
(ما استنبط الصواب بمثل المشاورة ).
(هيچ چيزى همانند مشورت كردن ، راه درست را به دست نمى دهد).
و نيز فرمود:
(المستشير متحصن من السقط).
(مشورت كننده از اشتباه و لغرش ، مصون است ).
و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) نيز فرموده است :
(المشاورة حصن من الندامة واءمن من الملامة ).
(مشاوره از پشيمانى جلوگيرى مى نمايد و باعث مى شود انسان از توبيخ و سرزنش [خود و ديگران ]، مصون بماند).
چهارم اينكه : (مشاوره ) در هر كارى لازم شمرده شده و از مشاوره نكردن نهى گرديده است و اين حقيقت تذكر داده شده ، كسى كه به مشاوره نمى پردازد، پشيمان مى شود. امام سجاد (عليه السّلام ) در اين باره فرموده است :
(لا يفعلن احدكم امرا حتى يستشير).
(هيچ يك از شما نبايد هيچ كار مشكلى را بدون مشورت انجام دهد).
و امام باقر (عليه السّلام ) نيز فرمود:
(... من لا يستشر يندم ...).
(كسى كه در كارها مشورت نمى كند پشيمان مى شود).
و اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) فرمود:
(من استبدّ براءيه هلك و من شاور الرجال شاركها فى عقولها).
(كسى كه به راءى خود تكيه كند هلاك مى شود و كسى كه با ديگران مشاوره نمايد، شريك عقلهاى آنان مى گردد).
پنجم اينكه : (مشاوره ) باعث مى شود كه توفيق الهى يار انسان گردد تا در كارها موفق تر و عاقلانه تر عمل كند. پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) فرموده است :
(... فمن استشار منهم (من امتى ) لم يعدم رشدا ومن تركها لم يعدم غيّا).
(از امت من هركس مشاوره نمايد، راه رشد و درستى را از دست نخواهد داد و هركس بدون مشورت كارى انجام دهد، گمراهى دامنگير او خواهد شد).
و نيز فرمود:
(من اءراد امرا فشاور فيه إ مراءً مسلما وفّقه اللّه لا رشد اموره ).
(كسى كه مى خواهد كارى انجام دهد و در مورد آن با فرد متدينى مشورت كند، خداوند او را به آنچه بهترين است موفق مى دارد).
و از آن حضرت در تفسير آيه 38 شورا نقل شده است كه فرمود:
(ما من رجل يشاور احدا الا هدى الى الرشد).
(هيچ كس با ديگرى به مشاوره نمى پردازد مگر آنكه به رشد و راه صحيح ، هدايت مى شود).
ششم اينكه : پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و ائمه اطهار (عليهم السّلام ) علاوه بر اينكه خود، مشاور مردم بودند و پيوسته به راهنمايى مردم مى پرداختند، با ديگران نيز مشورت مى كردند؛ مانند آنكه در بدر، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) اين مساءله را - كه مسلمانان بجنگند يا نه - به شور گذاشت و بعد از آنكه راءى اكثريت مبنى بر جنگيدن اعلام شد، تصميم بر جنگ گرفت ، همچنين در مورد محل استقرار لشكر، نظر (حباب بن منذر) پذيرفته شد كه مى گفت : گرچه اين محل به دشمن نزديك است ولى در كنار آب است .
و يا در (جنگ خندق )، به منظور محافظت از شهر، نظر (سلمان ) مبنى بر حفر گودال در اطراف مدينه را پذيرفت و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) دستور فرمود تا اطراف مدينه را حفر كنند. و نظاير اينها بسيار است كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) و ائمه اطهار (عليهم السّلام ) پيوسته در كارها، با اصحابشان به مشاوره مى پرداختند.
اميرالمؤ منين (عليه السّلام ) نيز چنين بود. مشاوره او با دوازده نفر مانند سلمان ، ابوذر و ... در مورد سكوت 25 ساله اش و يا قيام و جنگ و مشورت با اصحاب بدر و ياران خود در انتخاب استانداران و فرمانداران و نظاير اينها، همه شاهد بر اين حقيقت است .
در حديثى نقل شده است كه امام رضا (عليه السّلام ) در مورد كارى ، با يكى از اصحابش ، مشورت كرد و او از اينكه طرف مشاوره امام (عليه السّلام ) قرار گرفته ، شگفت زده شد. حضرت براى اينكه بيان نمايد اين روش هميشگى ماست و جاى شگفتى نيست ، فرمود:
(... ان رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله ) كان يستشير اصحابه ثم يعزم على ما يريد).
(رسول خدا - درود خدا بر او و دودمانش باد - پيوسته از اصحابش ، در كارها، مشورت خواهى مى كرد، سپس بر انجام خواسته اش تصميم مى گرفت ).
و نيز آن حضرت از پدر بزرگوارش حضرت موسى بن جعفر (عليه السّلام ) ياد مى كند و مى فرمايد: با اينكه عقلهاى ديگران قابل مقايسه با عقل پدرم نبود، بسيار رخ مى داد كه با خدمتكار خانه به مشورت مى پرداخت و در پاسخ اين سؤ ال كه آيا با چنين فردى مشورت مى كنيد، مى فرمود:
(... ان اللّه تبارك و تعالى ربما فتح على لسانه ...).
(چه بسا خدا بر زبان او درى را بگشايد).
شايان توجه است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) و ائمه طاهرين (عليهم السّلام ) خود نياز به مشورت با ديگران نداشته اند و مشورت آنان با ديگران به منظور اهداف مشخصى بوده است .
مرحوم مفيد (رحمه اللّه )، در توضيح آيه (... وَشاوِرْهُمْ فِى الاَمْرِ فَاِذا عَزَمْتَ فَتَوكَّلْ عَلَى اللّهِ ... ). به علت امر به مشورت پيامبر با مردم مى پردازد و مى فرمايد:اين امر،جنبه تربيتى دارد و منظور اين است كه مردم ياد بگيرندكه :
اولاً: با الفت و دوستى ، با هم به مشورت بپردازند.
ثانيا: ياد بگيرند كه هنگام تصميمات اخذ شده ، مؤ دب به ادب الهى بشوند و تسليم باشند و برخلاف تصميم گرفته شده هيچ كس اقدامى ننمايد.
نكته قابل توجه اينكه خداى سبحان به پيامبرش خبر داده بود كه : (... وَمِنْ اَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ... ). (منافقانى در مدينه هستند كه تو آنان را نمى شناسى ولى ما آنان را مى شناسيم ) با اينكه آنان برخلاف دستور پيامبر عمل مى كردند. خدا امر به مشورت كرد تا باطن آنان در گفتگوها روشن شود و به اين منظور هم پيامبر با همه آنان نيز مشورت مى كرد. در حقيقت خدا مشورت با آنان را راهى براى شناسايى آنان قرار داد.
مرحوم مفيد (رحمه اللّه ) ، سپس به مشورت با منافقان در جنگ بدر اشاره مى كند كه خدا هم نيات پليد آنان را از خيانت در مشورت در سوره انفال ، آيه 67 و 68 بيان داشته است .
و با توجه به موارد كثيره مشاوره معصومين (عليهم السّلام ) اجمالاً مى توان گفت كه مشاوره آنان با ديگران به منظور احترام و شخصيت دادن به مردم و رشد فكرى آنان بوده است ؛ تا به مشاوره عادت كنند و بدانند كه مشاوره با ديگران عيب نيست و به شخصيت كسى لطمه وارد نمى آورد.
و نيز به منظور شركت دادن مردم در كارها و جلوگيرى از انتقادنسبت به فرد خاص ، در صورت شكست در كار و استفاده از تاءييد مردم براى اجراى درست و كامل چيزى كه بر آن تصميم گيرى شده است . و همچنين براى شناساندن افراد صلاحيتدار براى مشاوره و برحذر داشتن مردم از اينكه بر هركسى مراجعه نكنند؛ مانند دستور امام حسن (عليه السّلام ) به (عبيداللّه بن عباس ) مبنى بر اينكه با (قيس بن سعد و سعيد بن قيس )، در كارها مشورت كند.
و يا مشورت امام صادق (عليه السّلام ) با (زيد بن على بن الحسين (عليه السّلام ) ) كه براى شناساندن و معرفى اين گونه افراد، با آنان مشورت مى شده و يا امر به مشورت با ايشان شده است .
موضوع و هدف مشاوره
از آيات و رواياتى كه نقل شد، به دست مى آيد كه اولاً: هر مشكلى مى تواند موضوع مشاوره باشد و محدود به موضوع خاصى نيست و همه امور زندگى فردى ، خانوادگى ، مادى ، معنوى ، شغلى ، تحصيلى ، سياسى ، اجتماعى ، فرهنگى و... را شامل مى شود.
ثانيا: هدف از مشاوره عبارت است از:
1 - رشد فكرى و معنوى و هدايت صحيح افراد در زندگى مادى و معنوى .
2 - ايجاد اعتماد به نفس و توانمندى براى تصميم گيرى بجا در حوادث و امور زندگى و جلوگيرى از رفتارهاى ناسازگار و سهل انگاريها و لغزشها.
3 - ايجاد روحيه تعاون و همكارى و پرهيز از استبداد در راءى .
4 - حل مشكلات مراجعه كنندگان .
مشكل يا مساءله در مشاوره
در (مشاوره )، (مساءله يا مشكل ) به پديده اى گفته مى شود كه روى كاركرد فرد، يا گروه يا جامعه اثر مى گذارد و يا پيوند فرد را با خود و دنياى پيرامون خود برهم مى زند و كوششهاى طبيعى حيات شخص را به مخاطره مى اندازد.
مسايل و مشكلات رشدى ، سازشى و شخصيتى افراد، به شكلهاى مختلف در رفتار فرد ظاهر مى شوند. برخى از صور اين مشكلات عبارتند از:
1 - استمرار عادتهاى نادرست ؛ مانند مكيدن شست ، جويدن ناخن ، شب ادرارى .
2 - انجام كارهاى غير عادى ، مانند راه رفتن در خواب ، بى نظمى در خواب ، كم خوابى ، پرخوابى و خواب ديدن كابوس .
3 - اختلالات در رفتار اجتماعى ؛ مانند تقلب ، توهين به بزرگترها يا همگنان ، دروغگويى ، دزدى ، پرخاشگرى ، گريز از مدرسه و خانه و ...
4 - اختلالات ارتباطى ؛ مانند انزوا طلبى ، ناتوانى در برقرارى روابط و فعاليتهاى گروهى ، وابستگى افراطى به ديگران و ...
5 - ناراحتيهاى عاطفى ؛ مانند اضطراب ، ترس ، خجالت بى جا، افراط در ابراز علاقه و يا تنفر، افسردگى و ...
6 - اختلالات يادگيرى ؛ مانند ناتوانى كلامى و لكنت زبان ، عدم يادگيرى مهارتهاى خاص ، عقب ماندگى درسى و ...
7 - عدم تعادل در پندار و رفتار.
لازم به توجه است كه چه بسا مسايل و مشكلات فرد مراجعه كننده ، آميزه اى از چند اختلال باشد؛ مانند اختلالات عاطفى و عادتهاى نادرست و اضطراب و چه بسيار اختلالات بدنى كه مشكلاتى عاطفى و رفتارى به دنبال دارند و يا برعكس ، مشكلات عاطفى و رفتارى كه در نظم بدن ، اختلالاتى را موجب مى شوند.
و نيز بايد توجه داشت كه برخى عواطف از فرد به فرد ديگر و از شرايط و محيط به شرايط و محيطى ديگر انتقال مى يابد؛ مثلاً خشم نوجوان نسبت به پدر، به معلم ، مادر و يا بالعكس منتقل مى شود و عدم توفيق در خواندن درس يا قطع وابستگى از دوست ، به صورت افسردگى و واكنشهاى روانى و دفاعى در خانه و مدرسه ، تجلّى مى نمايد.
بيان مشكل از زبان خود مراجعه كننده
از اولين وظايف مشاور، كمك به (مراجعه كننده ) است تا حتى الاِمكان ، مراجعه كننده بتواند مشكلاتش را دقيق بيان كند. بسيارى از مراجعه كنندگان ، دليلى براى رجوع به مشاور جز اين ندارند كه نمى دانند مشكلشان دقيقا چيست ؟ و يا از مطرح كردن آن با افراد ديگر بيم دارند، از اين رو ضرورى است ، مشاور، پرسشهايى از قبيل :(چه چيز را خود به عنوان مشكل تلقى مى كنى ؟ آيا احساس مى كنى اين مشكل را ديگرى هم دارد؟ اين مشكل در رفتارت چه اثرى گذارده است ؟ با مثال بيان نما)، طرح نمايد تا مراجعه كننده بتواند به صورت دقيق و صريح ، مشكل و حدود و آثار آن را براى مشاور بيان كند.
همچنين مشاور، مراجعه كننده را تشويق كند تا مشكل خود را به صورت واقعى و عينى مطرح نمايد و از كلى گويى و ابهام در گفتار، بپرهيزد، مثلاً اين جمله كه :(احساس خوبى ندارم ) مبهم است ، ولى دو جمله :(احساس تنهايى مى كنم . در مشكلات و نيازهايم كسى نيست كه مرا يارى دهد)، روشن است .
و يا جمله :(دوستم با من رفتار خوبى ندارد)، مبهم است ، ولى جمله :(دوستم مرا مسخره مى كند و به من مى گويد احمق )، روشن است .
در بيان مشكل ، هدفى را هم كه مراجعه كننده دنبال مى كند بايد مورد توجه قرار گيرد؛ يعنى با پرسشهايى از قبيل اينكه مى خواهى چگونه بشوى ؟ چه حالتى پيدا كنى ؟ چكار كنى كه الا ن نمى توانى ؟ به مراجعه كننده كمك شود تا هدفش را روشن كند و انتظارى را كه از مشاوره دارد، به صورت صريح بيان نمايد.
در شناخت مسايل و كشف مشكلات افراد، مشاور و روان درمانگر بايست به عواملى كه باعث آن مسايل و مشكلات شده ، توجه نمايد. از مهمترين عوامل ، سه عامل زير است :
1 - نيازهاى ارضا نشده : از جمله مشكلات و موانعى كه در راه رشد و زندگى آرام انسان بوجود مى آيند، مشكلاتى است كه به علّت ارضا نشدن نيازها پديد مى آيند.
هرعمل يا كنش انسان ، در جهت ارضاى نيازهاى متعدد اوست و شخص ، تحت نفوذ و تاءثير خواسته ها و نيازهاى خويش قرار مى گيرد و ناكامى در آنها، مشكلات روانى و عوارض جسمانى زيادى را به بار مى آورد. شناخت اين نيازها و تفكيك آنها و جهت دادنشان از نيازهاى پايين تر به طرف نيازهاى بالاتر، در روند مشاوره ، بسيار مؤ ثر است .
از جمله نيازهاى بشر كه ارضا نشدنش باعث مشكلات روانى فراوانى مى شود، عبارتند از: نياز به احساس عزت و ارزش در نظر خود و ديگران ، احترام ، موفقيت ، مسؤ وليت ، محبت ، تعلق (يعنى نياز به دوست داشتن و دوست داشته شدن )، نياز به قابل اعتماد بودن ، نياز به اعتماد به خود، نياز به امنيت جانى ، مالى و ...
مشاور، بايد بررسى كند كه كداميك از اين نيازهاى اساسى در شخص مراجعه كننده ، اشباع نشده و يا در آن افراط شده است كه زمينه اختلالهاى روانى را موجب گرديده است . مشاور، با شناسايى آنها و راهنماييهاى لازم در فراهم ساختن زمينه ارضا و يا برقرارى تعادل نيازها، كوشش مى نمايد.
روابط انسانى نيز براى ارضاى نيازهاى اساسى ما ضرورى اند؛ زيرا اكثر نيازهاى شخص ، از طريق روابط انسانى ، قابل ارضاست . داشتن روابط سالم با ديگران ، كليد رشد و آسايش آدمى است . و در شخصيت و هويت خويشتن شخص نقش عمده دارند. ديگران براى ما هم جنبه آينه دارند؛ يعنى ما را به ما نشان مى دهند و هم راهنما و اسوه تقليدى ما هستند، همانطور كه امام صادق (عليه السّلام ) مى فرمايد:(المسلم اخو المسلم هو عينه ومرآته ودليله ...).
(مسلمان ، برادر مسلمان است و به منزله چشم اوست و آينه تمام نماى او محسوب مى شود (و او را به خودش نشان مى دهد) و راهنما (و الگوى تقليدى ) اوست ).
همين روابط اگر سالم نباشند، زمينه اكثر مشكلات و ناراحتيهاى روانى افراد را فراهم مى سازند و مى توان گفت : عمده مشكلات انسان ، اجتماعى و ناشى از ارتباط با ديگران است .
در مشاوره ، به روابط فرد با ديگران توجه مى شود و روابط سالم از ناسالم ، تفكيك مى گردد و روابط ناسالمى كه مشكلات روانى براى فرد ايجاد كرده است ، به وى شناسانده مى شود و راهنماييهاى لازم در جهت تصحيح روابطش ، صورت مى پذيرد.
2 - عوامل مربوط به محيط، موقعيتها و شرايط زندگى فرد كه نتايج رفتارى و روانى خاصى را موجب شده است . عوامل مربوط به محيط كه مشكل زاست ؛ شامل عوامل اقتصادى ، اجتماعى ، فرهنگى ، خانواده ها، نقايص تربيتى و آموزشى و انگيزشهاى فردى و اجتماعى ، است .
بايد توجه داشت كه انسان امروزى ، در جامعه اى زندگى مى كند كه فرد را با امور متضاد رو به رو مى سازد، از يك سو او را به رقابتهاى خشونت آميز مى كشد و از سوى ديگر، او را به همكارى و تشريك مساعى مى خواند. جامعه ، نيازها و خواستهاى فرد را افزايش مى دهد، ولى وسايل كافى را براى برآوردن نيازها و خواسته هاى وى در اختيارش نمى گذارد. با اين وصف ، گريزى از بيماريهاى روانى براى افراد نيست و مشاوران نمى توانند وقايع اجتماعى و شرايط محيطى زندگى را براى مراجعه كنندگان خود، تغيير دهند و فقط مى توانند از شدت تاءثيرات اجتماعى بر افراد بكاهند و به آنان در برخورد منطقى با شرايط و وقايع اجتماعى ، كمك كنند.
3 - عوامل مربوط به نحوه برداشت و طرز تلقى فرد از جهان ، محيط زندگى و موقعيت خود كه موجب احساس حقارت و درك منفى از خويش مى شود، احساس عدم موفقيت در كارها، اضطراب ، افسردگى و احساس بى كفايتى و يا عدم ابراز وجود و شايستگى نداشتن كار و شغل با شاءن و مقام خود و ... است .
مراحل مشكل گشايى
در شناسايى و حل مشكلات و رفع ناراحتيهاى شخصى ، مراحلى وجود دارد:
اوّل : فرد، با احساس مشكل ، امنيت خود را در خطر مى بيند و سعى مى كند آن را از ديگران مخفى نگه دارد تا عكس العمل منفى نسبت به او صورت نگيرد.
دوّم : فرد، به واقعى بودن مشكل پى مى برد و خود مى پذيرد كه دچار مشكل شده است . بزرگترين سد در راه حل مشكلات ، نفى يا احتراز از قبول يا باور داشتن نسبت به وجود مشكل است .
سوّم : فرد، مسؤ وليت رو به رو شدن با مشكل و حل آن را مى پذيرد و به مشاوره يا مشاور و راهنما، به عنوان يك قدم مهم در رسيدن به يك راه حل موفقيت آميز، اقدام مى كند.
چهارم : براى رسيدن به راه حل از تغيير رفتار، افكار و راه حلهاى ممكن ، استقبال مى نمايد و براى آن طرح ريزى و تصميم گيرى مى كند.
پنجم : فرد، در تلاش و كوشش براى ايجاد تغيير رفتار و زندگى خود و حل مشكل ، احساس موفقيت مى كند و ياد مى گيرد.
ضرورت مشاوره در مدارس
در گذشته اشاره شد كه مشاوره در بهبود تحصيلى و اتخاذ شيوه صحيح زندگى دانش آموزان ، نقش بسيار مؤ ثرى دارد.
و نيز گذشت كه حل مشكلات مراجعه كنندگان ، بويژه دانش آموزان از اهداف مشاوره به حساب مى آيد. ضرورت مشاوره در اين مهم ، آن هنگام روشنتر مى شود كه بدانيم دانش آموزان ، در مدارس با مسايل و مشكلات فراوانى رو به رو مى شوند كه حل بسيارى از آنها از عهده معلمان و مديران عادى مدارس بيرون است و لازم است كه مشاوران ورزيده و متعهدى به اين امر بپردازند.
مشكلات و مسايل دانش آموزان در مدارس ، با نگاهى اجمالى عبارتند از:
1 - نداشتن هدف مشخص در زندگى و يا در مدرسه .
2 - احساس حقارت .
3 - كم رويى .
4 - بى حوصلگى .
5 - ترس .
6 - نداشتن دوست و رفيق مناسب .
7 - زود رنجى .
8 - نداشتن تفريح مناسب و سالم .
9 - بى اطلاعى از ناراحتيهاى جسمى ... و راه درمان آن .
10 - مشكلات مادى .
11 - مسايل اخلاقى و دينى .
12 - ناسازگارى با والدين و نامادرى .
13 - پرخاشگرى .
14 - خرابكارى .
15 - تقلب و گول زدن ديگران .
16 - تخلف از تكاليف و تنبلى در درس خواندن .
17 - خودنمايى .
18 - فرار از مدرسه .
19 - توهين ، مزاحمت و آزار رسانى .
20 - دروغگويى .
21 - اندوهبارى .
22 - سوء ظن .
23 - غيبتهاى مكرر.
24 - مخالفت يا بى اعتنايى به مقررات .
25 - گرايش به سيگار و مواد مخدّر.
26 - خودبازى و مسايل جنسى ديگر و اثرات ناشى از آن .
27 - انتخاب رشته تحصيلى بدون توجه به علاقه و استعداد.
28 - انتخاب شغل و ...
با مطالعه و دقت در اهداف اسلام در تعليم و تربيت ، روشن مى گردد كه حل مسايل و مشكلات دانش آموزان ، امرى ضرورى است و از آنجا كه درك مسايل و مشكلات دانش آموزان و حل آنها، نياز به تخصص ، تعهد و دقت كافى دارد، بايد در هر مدرسه لااقل يك مشاور، با دارا بودن شرايط لازم و مسؤ وليت مشخص عهده دار اين مهم گردد.
:: موضوعات مرتبط:
مشاوره ,
,
:: بازدید از این مطلب : 298
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9